سین یک سروگردن از من بلندتر بود و یک سال بزرگتر. مثل شکلات تیره, قهوه ای بود. قهوهای تیرهی تیره. یک بار که کنار هم نشسته بودیم من انگشتم را کردم توی گوشش. لابد برای یک دختر بچهی چهارپنج ساله یک گوش قهوهای تیره جای جذابی بوده . یادم نیست چرا. اما انگشتم را کرده بودم آن تو و در نیاورده بودم. سین هم اعتراضی نکرده بود. تا این که امیر سر رسید, غرشی به من کرد که " تا کَرش نکردی دستت رو درآر بچه". و من بغض هم کرده بودم. همه چیزی که تا همین چند روز پیش از رابطهم با سین ,یادم بود همین ست. اسمش را حتا, فراموش کرده بودم. فقط یادم مانده بود وقتی انگشتم را کرده بودم توی گوش پسر بزرگ آقای الف, امیر سررسیده و تشر زده ...
پریشب به لطف فیسبوک مرا پیدا کرده. پیغام گذاشته بود که من سین الف هستم . سال" ام" تا سال "آر" مهرویلا بودیم. همسایه مادربزگت. یادت هست؟ با هم سوار دَر ِخانهی خانم ط می شدیم.
مثل کسی که ویدئویی قدیمی را با تصاویر مبهم میبیند, یک چیزهایی توی مغزم رژه رفت. اسم سین یادم آمد و خاطرهی روابط گوش و انگشتمان. بعد هم یادم آمد یک روزی وقتی ن که پسر زرد رنگ و درازی بود مرا هل داده بوده, سین به طرفداری ازمن هلش داده و سرش داد زده بوده ...
بین منزل سین و منزل مادر بزرگ من دو خانه فاصله بود. این فاصله را به ترتیب خانواده کاف و خانوادهی میم پر کرده بودند.خانه ها هم جنوبی بودند. از این ها که درهای پارکینگهاشان از نرده ست . میله میله. طرف در خانه مادربزرگ م کسی جرات نداشت برود. خانهی میم هم که درشان جای پا نداشت. می ماند خانهی کافها. که خانم خانه همیشه سربرهنه بود. دامن آبی ش را یادم هست . می آمد توی خیابان به باغچه های کوچک جلوی در می رسید. آب می داد. علفشان را می کند. و من و سین سوار در نرده ایش می شدیم و حظ دنیا را می بردیم .
خانم ط از سرطان استخان مرد . این را به سین گفتم . گریه کرد . دور ست . دوری قلبش را رقیق کرده. حافظه اش را روشن. گفت می خاهم که ببینم ت. گفتم با هواپیما تا تو, دست کم ده- دوازده ساعت راه است. گفت نه منظورم اینست که هر روز ببینمت. پرسیدم غیر از عکاسی کردن توی اوقات بیکاری, داستان فانتزی هم می نویسی؟ گفت نه این جا توی فیسبوک که باشیم, هر روز می بینمت .
به فرند لیست ش نگاه می کنم. چند تا از بچه های قدیمی همان محله هستند. چه طور باید به خودم توضیح بدهم از آشنایی دادن آدمها نترسم,فرار نکنم. این را گفتم به سین .